محل تبلیغات شما

(خاطرات عمه خانوم)

من یه عمه دارم که خیلی برام عزیز هست وهمیشه از خاطرات کودکی اش برای ما بچه ها تعریف میکند.وما رو حسابی می خندونه  یکروز عمه خانوم که حسابی کیفه اش کوک بود شروع کرد به تعریف کردن یکی از خاطراتش که خیلی هم بامزه بود والآن می خوام براتون تعریف کنم.

عمه خانم گفت:یکروز منو خانواده ام باتفاق خانوادۀ خاله ام اینا رفتیم به جنگل یا به قول شما جوونا رفتیم پارک.آخه ما قدیمیا هرجا که دارو درخت زیاد داره بهش میگیم جنگل؛جونم براتون بگه که.منو خواهر کوچیک وداداشم وهمینطور.پسر خاله ودختر خاله ام رفتیم کمی دورتر از جائی که خانواده هامون بساطشونو پهن کرده بودند. مشغول بازی شدیم؛یک ساعتی توپ بازی کردیم.بعد توپمون افتاد تو بوته های بلند که در نزدیکی ما بود و.اینبار نوبت من بود که برمو توپو بیارم.منم رفتم ویواش ،یواش آن بوته های بلند رو با دست کنار زدم .چشمتون روز بد نبینه که یهودیدم.یه مار بزرگ دور توپ چمبره زده.زبونم بند اومده بود.منو میگی زود از اونجا فرارکردمو  اومدم پیش بچه ها وبا ترس ولرز وتت پت کردن ماجرا رو براشون تعریف کردم.اونا هم که از من ترسوتر بودند حتی حاضر نشدند که بروند وخودشون با چشمای خودشون اونو ببینند.وگفتند که بهتر بریم پیش بزرگترهامونو جریانو به اونا بگیم.ما هم رفتیم.

اول پیش خواهر بزرگترم که یکسال ازم بزرگتررفتم وبا ترسو لرز زیاد گفتم:آبجی.من.یه مار.بزرگ .دیدم.که دور.توپ.بود.

خواهرم که از قبل یه چیزهائی از بزرگترها شنیده بود که اگه کسی از چیزی ترسیده (البته اول باید بهش آب طلا بدید تا ترسش بریزه)باید بزنی تو گوشش تا ترسش بریزه ولی این موضوع برای یه چیزه دیگه است.ولی او چون خیلی دستپاچه شده بود همه چی رو بر عکس فهمیده بود.وچون او راست دست هم بود یه چک جانانه ای به صورتم(البته سمت چپ) نواخت وبهم گفت که باید بریم پیش خواهر بزرگتر که اونم 2 سال ازم بزرگتر.وماهم رفتیم پیش اون وگفتم: آب.جی.من.یه.مار.بزرگ.دی.دم.دور.توپ.بو.د.

آخه با اون چکی که از خواهرم خورده بودم بدتر شده بودمو کلمات نامفهومی از دهنم خارج شد یعنی لکنت گرفتم.

اوهم از قرار معلوم اشتباهی حالی اش شد و او هم چون چپ دست بود.یه چک هم اوبه صورتم(البته سمت راست) زد.و اونم بهم گفت بهتر بریم پیش اون یکی خواهر که اونم 5 سال ازم بزرگتر.خلاصه که ماهم رفتیم پیشش.

برای اون هم ماجرا رو با همون لکنت زبونی که پیدا کرده بودم براش گفتم که چه پیش اومده.اونم از حرفام چیزی سرش نشد وچون او هم راست دست بودو هم چپ دست .با هردو دست به هردو طرف صورتم سیلی محکمی زد که برق از گوشم پرید ولکنتم دو برابر شد.

خلاصه که حسابی از حرفام مشخص نبود از حروف فارسی گرفته تا عربی وانگلیسی و.همه را غاتی پاتی حرف میزدم بطوری که خودم  هم نمی فهمیدم چی دارم میگم.تازه با این وضعیتم باید پیش مادرم هم می رفتم وبه اونهم توضیح میدادم که چی شده؟.

اومدم پیش مادر وگفتم:مد،اد،مد،اد،ند(مامان).مد،ند،(من).ید،هد(یه) .مد،اد،رد(مار).بد،زد،رد،گد(بزرگ).دد،ید،دد،مد(دیدم).دد،ود،رد(دور).تد،ود،پد(توپ).بد،ود،دد(بود).

مادرم همینطور هاجو واج مونده بود وبه حرفام گوش میداد.انگار متوجه نشد که من چی گفتم؟!.ومونده بود که من با چه زبونی حرف میزنم؛آخر حوصله اش سر رفت و گفت: یکی تون بهم بگه این چی داره میگه؟!.راستشو بگین چه بلائی سرش آوردین؟.وخواهر بزرگترم که از همۀ ما بزرگتر بود ماجرا رو براش تعریف کرد.

مادرم گفت:خب میگیم ترسیده وفرار کرده .ولی چرا به این روز افتاده؟!.خواهرم هم همه چیرو براش تعریف کرد ومادرم هم دودستی زد تو سرش وگفت:خاک به سرم.آخه شماها فکر نکردین با این کارتون بد بختو لالش میکنید ؛ من بهتون چی گفتم اگه دیدید کسی ترسیده یه طلا بندازید تو آب.آبو به خوردش بدین نه اینکه عقده هاتونو تو سر این بیچاره خالی کردین.

بعد دویدو رفت یه لیوان آب برام آورد وتوش زنجیر طلای خودش را انداخت وبا قاشق چایخوری همش زد وآب را تو حلق ما ریخت؛بعد هم یه خط ونشونی هم برای خواهرام کشید که یعنی بعداً حساب شماهارو تو خونه میرسم وبس.خدا رو شکرآنروز به خیر گذشت وبعد از چند روز استراحت کردن حالم خوب شد ودوباره مثل اولش تونستم حرف بزنم .و مادرم هم بهم گفت:از این به بعد هروقت از چیزی ترسیدی پیش خودم بیا یه وقت نبینم پیش این خواهرای ظالمت رفتی ها دیدی که اینا از صد تا دشمن هم برات خطرناکترند وخدائی نکرده به کشتنت میدهند. 

(عروس کِشون وداماد کُشون)

(چگونه دنیا به آخرمی رسد)

همه‌ی ما ارزشمندیم

هم ,یه ,پیش ,رو ,تو ,تعریف ,که از ,مار بزرگ ,یه مار ,ماجرا رو ,دور توپ

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

icnoetrafmen موزیک شاهسون MLB Cheap Atlanta Braves Jerseys Reveal Your Cool Style. سرودۀ انتظار race1-dokhimaghror moawrinhosuf amini-karateh تبیان میبد(اداره تبلیغات اسلامی شهرستان میبد) ثبت انواع شرکت شیکو پیکو